مقدمه
اولین رویداد کاریز که در روز چهارشنبه چهارم تیرماه و با استقبال خوب مخاطبین برگزار گردید، ۷۳ نفر ثبتنامکننده داشت که ۵۱ نفر از آنها را آقایان و ۲۲ نفر را هم خانمها تشکیل میدادند. از آنجاکه مخاطب اصلی این وبینار، فناورهای فعال در حوزه فناوریهای سخت یا هاردتک بودند، قریب ۹۰ درصد از شرکتکنندگان را رشتههای فنی و ۱۰ درصد را هم فناوران حوزه «IT» تشکیل دادند. شاید این استقبال خوب را بتوان اینگونه تحلیل نمود که همه ما، در کنار علاقهمندی برای کارآفرینی، باورهایی داریم که ما هم چیزی از کارآفرینان موفق دنیا کم نداریم؛ افراد موفق زیادی را در اطراف خود میبینیم یا در خبرهای روز دنیا با آنها آشنا میشویم که به نظر از هیچ شروع کرده و الان به همه چیز رسیدهاند و به همین دلیل، با خودمان میگوییم: «چرا من نه؟!»
با همه باور و اعتماد به نفسی که داریم، اما باز هم باید قبل از قدم برداشتن در مسیر کارآفرینی، از خودمان بپرسیم که آیا شخصیت لازم برای کارآفرینی را داریم؟ یا برای نقشهای دیگری ساخته شدهایم؟ ریحانه خلیلپور، به واسطه تجارب خوبی که هم در بحث هارد تک و هم در حوزه «IT» دارد، نکات خوبی را در این وبینار در خصوص شخصیت یک کارآفرین میگوید که میتواند اولین گام هر یک از ما برای ارزیابی همخوانی شخصیتمان با شخصیت یک کارآفرین باشد. در اینجا، برخی از مهمترین مطالب ارائه شده در این وبینار، در قالب پرسش و پاسخ ارائه شده است.
کارآفرینی چیست؟ به چه شخصی کارآفرین میگوییم؟
پیش از اینکه راجع به ویژگیهای شخصیتی کارآفرین صحبت کنم، دو نکته را باید یادآوری کرد. یکی اینکه واقعاً خیلی خوب یا بد نیست اگر کارآفرین نباشید. اگر کسبوکاری نداشته باشید یا یک کسبوکار راهاندازی نکردهاید، باز هم میتوانید برای خودتان کار کنید و لزوماً نباید یک فعالیت خیلی بزرگی انجام دهید.
نکته دوم هم اینکه معمولاً افرادی که وارد داستان کارآفرینی میشوند، خوشبینانه به مسئله نگاه میکنند. خیلیها توانستند، پس ما هم میتوانیم. من با این نگاه مخالف نیستم، خیلی هم خوب است. اما استفاده از مشاوره و تستهای شخصیتی، جزء مسائلی هستند که میتوانند کمک کنند که آیا اولیههای کارآفرین شدن را دارید یا خیر؟ باید به یاد داشت که بحث یک شب، یک روز و یک سال نیست. باید بدانید که آیا روحیه ریسک کردن را دارید؟ توانایی ادامه دادن پس از جواب منفی هزارباره از «MVP» را دارید؟ و ….
آیا کارآفرینی مقیاسی دارد؟ آیا کارآفرینی، محصول تولید کردن است؟ کارخانه با تعداد زیادی پرسنل است؟ یا حتی مغازهداری را هم پوشش میدهد؟
استارتآپ، جایی است که یه ایده خیلی خلاقانه در آن شکل گرفته است؛ ایدهای که یا اصلاً در بازار نیست یا در بازار جهانی هست اما بومیسازی در بازاری مثل ایران نشده است. اما ایده استارتآپی، ایده خیلی جدید و یا به قولی «Innovative» است. ایده دیجیکالا جدید نبود، چراکه آمازونی وجود داشت که همین کارها را میکرد. اما در ایران وجود نداشت و با ورودش، فرهنگ سفارش آنلاین را هم وارد کرد.
کارآفرین کسی است که بتواند یک کسبوکار راهاندازی کند؛ هرچقدر هم کوچک که بتواند یک سری کار ایجاد کند. لزوماً کسی که کارخانه تولید ماکارونی دارد، کارآفرین نیست. کارآفرینان عموماً کسانی هستند که یک ایدهای پشت استارتآپ خودشان داشته باشند که معمولاً در بازار، ایدهای خیلی جدید و نو به شمار میرود؛ اینکه جلوتر از بازار، بتوان نبض بازار را دید، برای آن چیزی درست کرد و روانه بازار نمود.
کارآفرینی ذاتی است یا اکتسابی؟
هم یک سری ویژگیهای ذاتی دارد و هم یک سری ویژگیهای اکتسابی. واقعاً اگر یک سری ویژگیها در فرد نباشد، برای مثال فرد درونگرا باشد، هیچکاری برای آن نمیتوان کرد. البته باید به این نکته اشاره کرد که تستهای شخصیتی، یک چیز ۱۰۰٪ نیستند، اما یک دید کلی از مشخصات ارائه میکنند و نوع کارآفرینی که ما میتوانیم باشیم را تعیین میکنند.
ویژگیهای کارآفرینی، خصوصاً در حوزه هاردتک چیست؟
موارد زیادی وجود دارد:
- پشتکار: اگر ده بار هم با دیوار برخورد کردید، باز هم باید برگردید، دوباره به بازار بروید و دوباره فیدبک بگیرید! (اشتباهی که در ۹۰٪ موارد ورود محصول به بازار دیده میشود، عدم همخوانی آن با نیاز بازار است. چراکه معمولاً فناورها تمرکز بر محصولی ایدهآل دارند و در مسیر دستیابی به آن، زمان را از دست میدهند و همین مسئله، موجب میشود تا چیزی را به بازار عرضه کنند که مورد نظر مشتری نیست.)
- روحیه استقلال: نمیتوانند دنبالکننده جایی باشند، کارت ورود و خروج بزنند و …؛ آنها دوست دارند خودشان رئیس باشند.
- میل به موفقیت: اهداف بالایی را در نظر میگیرند.
- ریسکپذیری: قدرت ریسک بالایی دارند. البته همه بر این باورند که ریسکپذیر هستند، اما برای کارآفرینی، نمره و میزان ریسکپذیری مهم است.
- شناخت از خود: باید برای یک عملکرد صحیح، اول از همه خودشان را بشناسند. لازم است دوربین را به سمت خودمان بچرخانیم تا بفهمیم چرا یک سری اتفاقات در تیم رخ میدهد. باید نقاط ضعف و قوت را شناسایی کرد تا بتوان نقاط ضعف را با جذب نفرات پوشش داد.
- امید به موفقیت: به هر قیمتی میخواهند به هدفشان برسند.
- توسعه فرصتها: دائم به دنبال فرصتهای مختلف هستند.
- انعطافپذیری: انعطافپذیری بالایی دارند. البته در این مورد هم مشابه با ریسکپذیری، همه باور دارند که این ویژگی را دارند. اما باید دید با چه نمرهای. تخمین نسبی برای استارتآپ چیز جالب نیست.
ممکن است چند نمونه از تستهای آنلاین کارآفرینی و تستهای شخصیت را معرفی کنید؟
باز هم تأکید میکنم که هیچ چیزی ۱۰۰٪ نیست. شاید یک آدم درونگرا هم، اگر مشاورهایی در کنارش داشته باشد، بتواند کارآفرین خوبی باشد. تستهای آنلاین زیادی هستند که به عنوان نمونه، میتوان به موارد زیر اشاره نمود:
نمرهها در این تستها، میتوانند با مرور زمان، با رشد فرد، مشاورههای دریافت شده، مطالعات صورت گرفته و شبکهسازی و ارتباط گرفتن با آدمهای مختلف، بهبود یابد. اما این امری نسبی است که میتواند با سرعتهای متفاوتی صورت گیرد.
به عنوان یک کارآفرین، چطور تیمسازی کنیم؟
نکته اول این است که مصاحبه از شما و افراد تیم، بایستی توسط منابع انسانی یا «HR» انجام شود؛ اینکه ۵ و ۱۰ نفر اول تیم چه افرادی باید باشند؟ آیا شما نقش مدیرعامل را میتوانید داشته باشید یا با اینکه ایده از آن شما است، باید کنار بروید و فقط در هیئتمدیره قرار بگیرید؟
این اتفاق زیاد میافتد که تیم را از میان جمع دوستان، همدانشگاهیها و حتی همرشتهایها جمع میکنیم؛ این در حالی است که ما باید شبکهسازی کنیم و افرادی با تواناییهای مختلف را برای تیم جمع کنیم. البته لزوماً همدانشگاهی بودن بد یا خوب نیست، اما باید این را در نظر بگیریم که مثلاً مدیر توسعه استارتآپ، نمیتواند فردی باشد که همیشه در پشت لپتاپ است.
ما برای یک تیم، نیاز به سمتهای متنوعی داریم. فنی، مدیر توسعه کسبوکار، فروش، مالی و حقوقی و مدیریت ارشد، همگی در تیم الزامی هستند. برای برخی از این سمتها، دانش آکادمیک و مدرک و مدرسه هم خیلی لارم نیست. مهم چابک خواندن و داشتن منتور است. برای راهاندازی یک استارتآپ هم، حداقل خوب است که ۲ الی ۳ همبنیانگذار داشته باشیم.
چطور ایده خودمان را با افراد تیم در میان بگذاریم و به آنها اعتماد کنیم؟
در خصوص به اشتراک گذاشتن ایده با دیگران، این چالشی جدی است که فناوران، بهخصوص در حوزه هاردتک، با آن دستوپنجه نرم میکنند. آنها همیشه به دنبال این هستند که بخشهای مختلف کار را به افراد متفاوتی بدهند و کار طوری میشود که خودشان میشوند محور همهچیز، میشوند همهکاره. این در حالی است که اگر شناخت از افراد، از یک فیلترهایی رد شود، میتوان تیمی با یک اعتماد نسبی ایجاد کرد. اگر اعتماد نباشد، تیم استارتآپ هم همیشه منتظر دستورات شما هستند. اگر نتوانید این کار را انجام دهید، لازم است که شخصیتتان را چک کنید؛ چون با این ویژگی، بعداً کسبوکارتان جلو نمیرود، نمیتوانید چیزی به تیم منتقل کنید و در نتیجه، نمیتوانید افزایش مقیاس (Scale Up) داشته باشید.
باید این را در نظر داشت که ایده اصلاً مهم نیست. مهم اجرای ایده است. توییتر، اینتساگرام و فیسبوک، همگی «BP» یکسانی داشتند، اما آنها اجراهای متفاوتی از این ایده ارائه کردند. با تمام خوشبینی که به محصولتان دارید، حتی اگر جذب سرمایهگذار هم کرده باشید، وقتی به تارگت مشخصشده نرسید، کمکم خود سرمایهگذار کل شرکت را از شما میگیرد.
آیا این جمله که پشت هر استارتآپ موفق، یک کار آفرین موفق هست، درست است؟!
اگر شما ایده داشته باشید، اما کارآفرین نباشید، اینقدر موانع هست که یکجا میبرید. در کنار این مسئله، یکی از عواملی که استارتآپ را موفق میکند، تیم است. اهمیت هر کدام از این نقشها و رنگ کلاههایی که بر سر میگذارند، بسیار قابل توجه است. حتی با شخصیت کارآفرینی هم، اگر تیم شما خوب نباشد، شکست محتمل است.
چند مورد از تجربیات واقعی در خصوص تفاوت کارآفرینی هاردتک با «IT» را میتوانید مطرح کنید؟
فناوران هاردتک، دید سنتیتر و سفت و محکمتری دارند. مثلاً هر دو در یک رشته تخصصی هستند، روش مدیریت و تولید و … همه سنتی است، موارد را پیش خودشان به عنوان راز نگه میدارند و بسیاری از چیزها را بازگو نمیکنند و البته بسیاری از موارد دیگر. این در حالی است که شما باید پستهای با ریسک بالا را تشخیص دهید و اختیاراتی به نفرات بدهید تا کارها را به خوبی عملی کنند. اما در حوزه «IT»، کمی انعطاف بیشتری وجود دارد و بازتر عمل میکنند.
در هاردتک، چابکی کمتر است. شخصیت این فناوران، به این صورت است که میخواهند محصولی ایدهآل داشته باشند، محصولشان هم فیزیکی است، روحیه تست و بازخورد از بازار هم ندارند و حتی بعد از تولید هم بازخورد نمیگیرند. در واقع، هاردتکیها معمولاً دانشجوهای خوبی هستند، اما آموزش لازم برای کارآفرینی ندیدهاند.
زمان رسیدن محصول به بازار در فناوریهای هاردتک، معمولاً بیشتر است. برخی آنقدر صبر میکنند که زمان رسیدن به بازار را از دست میدهند. چابکی را از دست میدهند. A تا C را میخواهند خودشان انجام بدهند. این در حالی است که باید وسواس را کم کنند و با تمرکز بیشتر به بازار، بر خواسته مشتری و بازخوردهای آنها معطوف شوند. نمونه مجانی تولید کنند و از مشتری فیدبک بگیرند. چک کنند که آیا بخشبندی بازار درست بوده، «BP» درست بوده و آیا اصلاً مشتری همانی است که فکر میکردهاند.
ممکن است چند مرجع برای مطالعه بیشتر در اختیار ما قرار دهید؟
- the startup of you (Reid Hoffman)
- the $100 startup (Chris Gillebeau)
- Founders at work (Jessica Livingston)
- The Lean Startup (Eric Ries)
- The Entrepreneur Mind (Kevin D. Johnson)
- The Founder’s Dilemmas: Anticipating and Avoiding the Pitfalls That Can Sink a Startup (Noam Wasserman)