در ستایش مردی که خستگی را خسته کرد
این روزها دکتر هادی خانیکی سوگوار از دست دادن خواهری عزیز است. اما این یادداشت، سوگنامه نیست ستایشنامهایست برای مردی که خود، نشانه زندگی و امید است.
او از آنگونه انسانهاییست که در تندبادِ مصیبت و سختی و بیماری، نهتنها نمیشکند، بلکه به آموزگار بدل میشود. از رنج، روایت میسازد؛ از درد، معنا میزاید؛ و از سوختن، چراغی برای دیگران میافروزد.
نه بیماری او را به زانو درآورد، نه تندباد سیاست، نه بیمهریها و نه حذفها و نه مصیبت ها. او از خستگی عبور کرده است. خسته نمیشود، چون امید را زندگی میکند. نه خشم میپراکند و نه کینه میورزد. حتی در برابر زخمهای پنهان و آشکار، نقش میانجی را بر دوش میکشد؛ با لبخندی محجوب و کلامی پیونددهنده.
سال ۱۳۸۳، زمانی که سید محمد خاتمی تازه از سفر تاجیکستان بازگشته بود، دکتر خانیکی در جمع مدیران فرهنگی دانشگاهها، شعر میرسید علی همدانی را بهآرامی خواند و معنا کرد: « هر که ما را یاد کرد، ایزد مر او را یار باد…» و امروز، سالها پس از آن روز، روشنتر میبینیم که او خود، بیکموکاست، این اشعار را زندگی کرده است.
رومن رولان در رمان شکوهمند خود ژان کریستف مینویسد: «من عنوان قهرمان را به کسانی که از راه اندیشه یا زور پیروز گشتهاند نمیدهم، بلکه کسانی را قهرمان مینامم که قلب بزرگی داشتهاند.»
هادی خانیکی از تبار همین قهرمانان است: نه بهخاطر قدرت، که بهخاطر عمق جان، وسعت قلب، و استواری در برابر جهانی که گاه تلخ است… اما هنوز میتوان با قلبی بزرگ، در آن ماند و معنا آفرید.
این مطلب بدون برچسب می باشد.
دیدگاهتان را بنویسید