آخرین اخبار

استاد هادی خانیکی و یک رؤیای زیبا

اگر می‌خواستم درباره یکی از شاعران معاصر بنویسم، برایم آسان بود و اگر می‌خواستم درباره یکی از رمان یا داستان‌نویس‌ها بنویسم آسان‌تر، اما نوشتن درباره استاد خانیکی آسان نیست. اولین باری که نام هادی خانیکی را به ذهن سپردم به سال‌‌های رونق مطبوعات برمی‌گردد، به تب‌وتاب اجتماعی سیاسی بعد از دوم خرداد. زمانی که با […]

اشتراک گذاری
04 خرداد 1404
49 بازدید
کد مطلب : 427

اگر می‌خواستم درباره یکی از شاعران معاصر بنویسم، برایم آسان بود و اگر می‌خواستم درباره یکی از رمان یا داستان‌نویس‌ها بنویسم آسان‌تر، اما نوشتن درباره استاد خانیکی آسان نیست. اولین باری که نام هادی خانیکی را به ذهن سپردم به سال‌‌های رونق مطبوعات برمی‌گردد، به تب‌وتاب اجتماعی سیاسی بعد از دوم خرداد. زمانی که با احساس تشنگی عمیق برای درک تغییر سریع و گسترده اوضاع سیاسی و اجتماعی، به آب گوارای مطبوعات رسیده بودم و با ولع سعی می‌کردم از قدر مطلق نادانسته‌هایم کم کنم. درست است که نام هادی خانیکی در ذهن من، با مجله آیین گره خورده، اما حقیقتش را بخواهید این اواخر که استاد خانیکی با جدیتی مثال زدنی بر گفتگو و جنبه‌های متعدد و مهم آن تمرکز کرده، نام هادی خانیکی وضوح و درخشندگی بیشتری یافته است.

درست است که در نگاه اول امکان دارد شنونده‌ای که برای اولین بار با تلاش دکتر خانیکی مواجه می‌شود، متوجه اهمیت موضوع نشود، امکان دارد این شخص شانه بالا بیندازد که خب؛ مگر چه حرف مهمی زده شده؟ کسی در حال توضیح اهمیت گفتگو است و مگر تا حالا کسی نمی‌دانسته که گفتگو مهم است و از این حرف‌ها. اما چنین نیست.

گفته می‌شود که رمان به دو دوره قبل و بعد از مادام بوواری تقسیم می‌شود. گوستاو فلوبر با نوشتن مادام بوواری توانست رمان را به عرصه‌ای برکشد که در آن شخصیت‌ها صاحب ذهن و ضمیر مخصوص به خود باشند. به عبارت دیگر رمان مدرن با فلوبر و مادام بوواری آغاز شد. تا قبل از آن، نویسنده در مقام دانای مطلق به جای شخصیت‌ها فکر می‌کرد و به جای آنها سخن می‌گفت. شخصیت‌ها در رمان ماقبل مدرن فاقد عمق و ساختار ذهنی خاص خود بودند. در رمان مدرن هر شخصیت صاحب ذهنی مخصوص به خود است و با زبانی خاص خود سخن می‌گوید و با فردیتی تام در رمان حضور دارد. نویسنده نقش چندانی در راهبری شخصیت ندارد. به عبارت دیگر نویسنده با طراحی پیرنگ، کار خود را کرده و پس از آن شخصیت‌ها صاحب فردیتی غیر قابل انکار هستند. برای همین تعدد صدا از مهم‌ترین مشخصه‌های رمان مدرن محسوب می‌شود. وقتی شخصیت‌های رمان صاحب فردیت و ذهن مخصوص به خود باشند، می‌توانند با هم در طول رمان گفتگو و از عملکرد خود دفاع کنند.

اکنون در جامعه‌ای که از قید و بند گذشته رها می‌شود و آماده است که گام در راه رسیدن به جامعه‌ای مدرن بگذارد، گفتگو اهمیت منحصربفردی یافته و انگار یکی از گام‌های اولیه و بسیار مهم است، اما آیا گفتگو به همان آسانی است که به ذهن می‌رسد؟ با تاسف باید گفت چنین نیست و همانقدر که در دیگر مشخصه‌های جامعه مدرن کاستی داریم، در گفتگو هم نیازمند ممارست و تداوم ممارست هستیم.

برای اینکه منظورم را روشن‌تر گفته باشم، به فضای مجازی اشاره می‌کنم و سعی می‌کنم نشان دهم که چقدر در زمینه گفتگو کم‌بنیه هستیم. حالا دیگر فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی تا حد خوبی در جامعه گسترش یافته‌ و تقریبا تمام شهروندان از این امکان بهره‌مندند. گو اینکه موضوع فیلترینگ مانعی سترگ در راه استفاده بهینه از این فضا به شمار می‌آید اما با همه محدودیت‌ها، فضای مجازی به خوبی در کشور گسترش یافته است. شاید شنیده باشید که برخی مسئولین کشور و حتی برخی چهره‌های شناخته شده‌ی دانشگاهی به خاطر اینکه فرصت ندارند از صفحات مجازی خود استفاده کنند، برای گرداندن این صفحات در توییتر، اینستاگرام و… برای خود ادمین اختیار می‌کنند. مثلا کسی وارد توییتر شده و به اسم خود صفحه‌ای باز کرده تا حرف‌ها و ایده‌هایش را از آن طریق به مخاطب برساند، اما چون فرصت این کار را ندارد و سرش بیش از حد شلوغ است، به کسی پولی می‌دهد تا ادمین صفحه‌ی او باشد. ادمین پشت چهره و اسم صاحب صفحه نشسته و حرف‌های او را منتشر می‌کند و گاهی هم و البته بسیار بندرت به گلایه‌ها، نقد و نظرها به جای شخص اصلی صاحب صفحه پاسخ می‌دهد. معنای دیگر این حرف چیست؟ روشن است. معنای ادمین اختیار کردن این است که کسی حاضر نیست وارد مسیری دو سویه شود و به همان اندازه که سخن می‌گوید، سخن مخاطب را بشنود. داشتن ادمین به معنای دیگر یعنی عدم درک کارکرد و قابلیت این فضا. او نمی‌داند صفحه‌ای که به اسم او باز شده، آیینه‌ی تمام‌نمای اوست و حتی اگر ادمین تماما در اختیار باشد و از خودش حتی نقطه‌ای اضافه نکند، باز هم نقض غرض است. باز کردن صفحه در فضای مجازی یعنی حضور شخص در این فضا و اگر در عالم واقع بتوان کسی را برای کاری وکالت داد، در فضای مجازی این کار تعریف شده نیست. اگر کسی فرصت وارد شدن به این فضا را ندارد، همان بهتر که فقط اخبار و یا بولتن‌های رسیده را مطالعه کند و اگر حرفی دارد، از تریبون‌هایی که در برابرش قرار می‌گیرد استفاده کند. با این حال منظورم از اشاره به فضای مجازی این نبود که دراختیار گرفتن ادمین را نکوهش کنم. می‌خواهم بگویم فضای مجازی تکان شدیدی به اخلاقی قدیمی وارد کرده است. اخلاق قدیمی متکلم وحده بودن. فضای مجازی جایی است که اگر حرفی می‌زنی باید آماده پذیرش نقد، نظر و گلایه‌ها و حتی فحش و ناسزا هم باشی. تلخ‌تر از در اختیار گرفتن ادمین، وضعیتی است که اکنون می‌خواهم به آن اشاره کنم… معطوف به همان موضوع گفتگو.

برای روشن شدن منظورم به دو گفتگوی منتشر شده در فضای مجازی اشاره می‌کنم. در گفتگوی اول دو چهره شناخته شده‌ی اصلاح‌طلب مقابل هم نشسته‌اند تا یکی با دیگری مصاحبه کند. مصاحبه شونده درباره انتخابات ریاست جمهوری اخیر صحبت می‌کند و به جنبه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی انتخابات اشاره می‌کند. او در جایی از این گفتگو با صراحت می‌گوید: «من کامنت‌های فضای مجازی را نمی‌خوانم». با تاسف فراوان باید گفت کسی که با صراحت چنین اقراری می‌کند، یعنی آن تکان شدید، او را قلقلک هم نداده است. من به واسطه‌ی کارم، تقریبا تمام صفحات چهره‌ها و شخصیت‌ها را دنبال می‌کنم. در بین تمام این افراد که فهرست بلندبالایی را تشکیل می‌دهد، فقط و فقط یک نفر را دیده‌ام که خودش در این فضا حاضر است، ادمین اختیار نکرده و بدون ذره‌ای تردید کامنت‌هایی را که ذیل حرف‌هایش گذاشته می‌شود، می‌خواند و به آنها پاسخ می‌دهد. بقیه به دو دسته تقسیم می‌شوند، عده‌ای که کامنت‌ها را بسته‌اند و یا به آنها پاسخ نمی‌دهند که به احتمال بسیار شبیه همان چهره اصلاح‌طلبی هستند که می‌گوید من کامنت‌ها را نمی‌خوانم و عده‌ای دیگر که صفحاتشان را ادمین می‌چرخاند. نتیجه نخواندن و یا پاسخ ندادن به کامنت‌ها در فضای مجازی موجب خشم کاربران می‌شود و یکی از دلایل خشمگین شدن کاربران در فضای مجازی همین است که می‌بینند صاحب صفحه اصلا آنها را نمی‌بیند تا بخواهد با آنها گفتگو و یا حتی بگومگو کند. از این زاویه می‌توان گفت چنین شخصی هنوز ماهیت فضای مجازی را درک نکرده و همچنان به همان روش قدیمی گفتن و گفتن و گفتن و نشنیدن قائل است. از نگاه او فضای مجازی همچنان همان مسیر یکسویه سخن گفته است. انتظار او این است که کاربران این فضا هم مانند مستمعان قدیمی، حرف‌هایش را بشنوند قبول کنند و اگر هم قبول نمی‌کنند با او چون و چرا نکنند. در چنین نگاهی کاربران صاحب چنان درک و درایتی نیستند که بخواهند حرف‌های او را نقد کنند و ایده‌ها و دستورالعمل‌هایش را به چالش بکشند.

در گفتگوی دیگر، دو چهره شناخته شده‌ی اصولگرا در مقابل هم نشسته‌اند. مصاحبه کننده که سابقه‌ی مطبوعاتی هم دارد، از مصاحبه شونده که در دولت قبل مسئولیت داشته، سوال می‌پرسد اما تقریبا در هیچ موردی به سوالات پاسخ داده نمی‌شود. مصاحبه کننده تمام سعی خود را به کار می‌برد که مصاحبه شونده را در مسیر بیاورد و او را به پاسخ معطوف به سوال ترغیب کند، اما مصاحبه شونده مثل ماهی مدام از دست او می‌گریزد و به سوالات، پاسخ‌هایی می‌دهد که فرسنگ‌ها از سوال‌ها و منظور سوال کننده دور است. خیلی دور. گفتگوی دوم، یک ویژگی ترسناک دیگر هم داشت. هرجا مصاحبه کننده به نوعی از مصاحبه شونده تعریف می‌کرد، حتی اگر این تعریف بسیار خفیف و در پرده می‌بود، ناگهان مصاحبه شونده با تمام توان به مسیر می‌آمد و همان تعریف را در بینهایت ضرب می‌کرد و آهنگ کلماتش سریع‌تر می‌شد. هرجا که مصاحبه کننده کوچکترین نقدی به او وارد می‌کرد، مصاحبه شونده به ناکجاآبادی که خودش دوست داشت می‌دوید و از پاسخ دادن می‌گریخت. گفتگوی این دو چهره هم به نوبه‌ی خود نشان دهنده ضعف گفتگو است. این دو مصاحبه به مثابه دانه‌ای شن از شنزاری بزرگ، نشان دهنده اهمیت کار دکتر خانیکی است.

دکتر خانیکی به زبانی استفهامی در درجه اول به همه مسئولان و در درجه دوم به مردم می‌گوید اگر نمی‌توانید با هم گفتگو کنید، نمی‌توانید یا به سختی می‌توانید مشکلات را حل کنید. این است که استاد خانیکی در یکی از گفتگوهایش تاکید می‌کند که گفتگو در جامعه ما هم مساله است و هم راه حل. در حال حاضر می‌توان گفتگوی مورد نظر دکتر خانیکی را از چند زاویه نگاه کرد. در کشور ما سال‌هاست که مردم با تورم سنگین مواجه هستند و مسئولان نشان داده‌اند که هنوز راه حل درست کاستن از تورم را پیدا نکرده‌اند. همه ما می‌دانیم که اگر جامعه‌ای در دوره‌ی طولانی دچار تورم باشد، آرام‌آرام اخلاق را از دست می‌دهد. در چنین جامعه‌ای شهروندان تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند که جلو از بین رفتن سرمایه‌های خود را بگیرند و زمانی که از دست رفتن سرمایه‌ها، خارج از اراده‌ی شهروندان باشد، آنها راه دیگری پیدا می‌کنند که بتوانند بر وضعیت غلبه کنند و بدیهی است که آنجا اخلاق رنگ می‌بازد. در چنین جامعه‌ای مردم به واسطه دشواری زندگی و سختی معیشت از هم فاصله گرفته‌اند و نمی‌توانند با هم گفتگو کنند. در حال حاضر این ناتوانی را در فضای مجازی می‌توانیم ببینیم. اگر مردم می‌توانستند با هم گفتگو کنند، چه بسا می‌توانستند در اینکه مهم‌ترین مشکل این کشور چیست به تفاهم نسبی برسند. تفاهمی که شکل می‌گرفت می‌توانست بدون خطا به مسئولان منتقل شود. در سوی دیگر مسئولانی داریم که با هم گفتگو نمی‌کنند. اگر می‌توانستند با هم گفتگو کنند شاهد موازی‌کاری‌، حیف و میل‌ها و شاید فساد اداری نمی‌بودیم. شاید یکی از دلایل وفاق ملی که دکتر پزشکیان آن را مطرح کرده، با درک چنین بستری بوده باشد. می‌گویم شاید به این خاطر که بارها گفته شده دلایل طرح این گفتمان، سیاسی بوده، نه اخلاقی. مهم نیست، هر چه که باشد، مسئولان باید بتوانند با هم حرف بزنند و گفتگو کنند. در سوی سوم که بسیار اهمیت دارد، گفتگو بین مردم و مسئولان است. اگر بین این دو گفتگو شکل می‌گرفت، چقدر آسان‌تر می‌توانستیم در راه توسعه حرکت کنیم. چقدر از هزینه‌های این کشور کاسته می‌شد. در حال حاضر وضعیت چنان است که نه مسئولان حرف مردم را به خوبی می‌شوند و نه مردم می‌توانند حرف مسئولان را به خوبی درک کنند و گویی هر یک در عالمی دیگر سیر می‌کند و بین این دو گفتگو شکل نگرفته است.

کافی است لحظه‌ای چشم‌های خود را ببندیم و جامعه‌ای را تصور کنیم که در آن نه بین مردم گفتگو صورت می‌گیرد، نه بین مسئولان و نه بین مردم و مسئولان. تردید نیست که در چنین جامعه‌ای نیروها، سرمایه‌ها و تخصص‌ها چه ساده هرز می‌رود. درک هرز رفتن انرژی و توان اجتماعی سخت نیست. هنوز هم می‌توانیم چشم‌ها را بسته نگه داریم و به حالتی فکر کنیم که تلاش‌های کسانی مانند دکتر خانیکی نتیجه داده و مردم با هم گفتگو می‌کنند، دولتمردان و مسئولان با هم گفتگو می‌کنند و در نهایت بین مردم و مسئولان هم گفتگو شکل گرفته است. هم مردم می‌دانند چه می‌خواهند، هم مسئولان می‌دانند چه توان و چه امکاناتی در اختیار دارند و هم بین مردم و مسئولان مفاهمه‌ای برقرار شده که نتیجه‌ی آن چیزی جز سعادت نیست… رویای دوست داشتنی و زیبایی است و چنین رویایی به برکت وجود و تلاش استاد خانیکی برایمان معنا یافته است.

مرتضی خبازیان زاده-روزنامه آرمان ملی

این مطلب بدون برچسب می باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *